بنام اصغر

مرور خاطرات زندگانیم

بنام اصغر

مرور خاطرات زندگانیم

بنام اصغر

این وبلاگ در تاریخ 94/07/28 در ساعت 23:20 افتتاح شد و هدف فقط نوشتن دل نوشته هایم هست

آخرین مطالب

۶ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

 

امروز 94/08/22 هست من و نسترن تو روز 21 اردیبهشت ماه به عقد هم دراومدیم و 19 مرداد ماه نودو چهار تمام شد رابطمون یعنی تمام کرد

من هیچ وقت راضی نبودم ازش جدا بشم چون دوسش داشتم چون عاشقش بودم البته هستم

شاید خیلیا بعد من بهش گفتن عاشقشن و خیلیا هم خواهند گفت ولی من تا به امروز اجازه ندادم دختری بهم بگه تو اصلا کارم شده فکر کردن به خاطره هامون آخه مگه میشه کسی نسترن باشه واسه من

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۱۷:۰۹
اصغر تنها

امروز از طرف اداره رفته بودم واسه عکاسی از دختران شنا کار ( البته برای اهدای جوایزش) من فکر نمیکردم که نسترن هم اونجا باشه و اونم مطمعنم فکر نمیکرد که من باشم

به هرحال رفتم و دیدم نسترن هم تو اون جمعه اولش شوکه شدم دست و پامو گم کردم آخه خیلی وقت بود ندیده بودمش اونم رفت نمئند اونجا خواهرش موند و کلی خاره یاد روزایی که میگرفتمش بغلم و میگفتم تو آجی منی بوسش میکردم واقعا مثل یک خواهر دوسش داشتم

یاد اون روزی افتادم که من نسیم رو بغل کردم و قل قلکش دادم ولی نمیدونم دقیق یادم نیست چی شده بود که نسیم بهونه کرد

یجورایی اخلاق نسیم( خواهر نسترن) شبیه بچگی های خودم بود وقتی منم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۰۱:۱۷
اصغر تنها

کارام آماده شده که برم از این شهر

دیگه تحمل ندارم تو خیابونا و کوچه هایی قدم بزنم که بیاد نسترن بیفتم هر روزم شده کوچه های منو نسترن چه روزایی که تو این کوچه و پس کوچه ها داشتیم چقدر خوب بودند ای کاش اونروزا تموم نمید ای کاش من و نسترن تو اونروزا میموندیم

چقدر جالب بود دقیقا اولین جایی که همدیگر رو دیدیم آخرین جایی بود که نسترن ازم جدا شد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۰۳:۰۷
اصغر تنها

امروز تولدم بود دومین توادم بدون نسترن

خب حقیقتش جاش شدیدا خال بود و منم جاشو خالی نگه داشته بودم

یعنی دلم نمیخواد نه دختری جاش بیاد و نه اینکه میذارم بیاد

نسترن فرشته ی ناز کوچولوی خودم بود فرشته ای که من عاشقانه بپاش سوختم ولی فرشته ی من گول بعضیارو خورد فکر نمیکرد به اینجا بکشه ولی کشید

حقیقتش هنوز تو قلبمه ولی دیگه ندارمش هر روز بجای نفرین دعاش میکنم تا مبادا به دام مردان هوس باز نیفتد

شاید الان نمیدونه و بقول معروف داغه ولی بوقتش میفهمه که زدگی خیلی فرق داشت با اونی که تصور میکرد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۰۰:۵۷
اصغر تنها

ایام عزاداری سالار شهیدان هم گذشت

یادش بخیر با نسترن میرفتیم عزاداری

داشتم زنجیر میزدم همش به فکر نسترن بودم به فکر روزایی که وقتی میدیدمش انگاری دنیا مال من بود انگار همه چی داشتم وقتی میدیدم انگار یه انرژی مضاعفی بهم دست میداد ای کاش اونروز ها هیچوقت تمام نمیشد هیچوقت اون اتفاقات تکرار نمیشد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۸:۲۷
اصغر تنها

الان شب تاسوعاس خیلی دلم پره
تازه از هیئت برگشتم
نمیدونم چیکار کنم نه میتونم گریه کنم و نه میتونم بخندم اصلا یجورایی هنگ هستم
وقتی داشتم زنجیر میزدم با خودم عهد کردم سال دگ بجایی که دوسدارم برسم و به عزاداران حسینی نذری بدم و تاسوعا و 2 روز از محرم رو با پای لخت به عزاداری بپردازم
اصلا معلوم نیست شاید سال دگ این موقع من نیستم و به خاطرات پیوستم شابد سال دگ این موقع من به جایی که دوسدارم برسم
ولی میدونم با این شرایطی که دارم و با این روشی که انتخاب کردم خیلی خیلی احتمالش کمه
میخوام با دنیای نت خدافظی کنم اونم بمدت یکسال فقط بعضی شبا بمدت چند ساعت میام
امیدوارم بتونم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۲۱:۲۴
اصغر تنها